۷۰ روز دلتنگی. ۷۰ روز ایستادن پشت درهای بستهای که قبلا باز بوده برای آنها که در نزدیکی حرمند، عالمی است، برای آنها که دورند هم حتی . همین که درها باز است، همین که هر وقت بطلبد و بخواهی، حال خوب و ناخوبت را برمیداری و میبری گوشه حرم، آنقدر آرامش بزرگی است که از فرسخها دورتر هم بتوانی احساسش کنی. حالا بعد از حدود ۷۰ روز درها باز شدهاند، تصاویر و فیلمهای منتشرشده شور و شوق مردمی را در خود دارند که تلاش میکنند در عین رعایت نکات بهداشتی، در هوای حرم نفس بکشند. انگار رسیده باشند به همان حالی که حافظ میگوید . تا نیست غیبتی نبود لذت حضور . آنها که درهای بسته را دیده بودند حالا با شعف بیشتر و حضور قلب پررنگتر و چشمان تری که شوق دیدار را در خود دارد، درهای بازشده را به سمت حرم پشت سر میگذارند. حالا حرمها دوباره زائر دارند و خادمان هم آنطور که خودشان میگویند روزگار خوشتری دارند، هرچند درهای حرم به رویشان بسته نبوده، اما حالا که فرصت خدمت به زائران را دارند احساس بهتری را تجربه میکنند. رفتهایم سراغ خادمان حرم حضرت امامرضا (ع) تا برایمان از یک عمر همجواری حرم بگویند، از درهای بسته تا درهای باز حرم، از لحظههای عشق و آرامش و حضور.
۷۰ روز نه ۷۰۰ سال
وحید متقیان هم خادم الرضاست. مرد بسیار خوشاخلاق و مهربانی که در کفشداری حرم هفتهای یک روز خدمت میکند. او میگوید: میگویند ۷۰ روز حرم بسته بوده، اما من میگویم هفتاد سال هم نه که هفتصد سال حرم تعطیل بود. هفتاد روز تعطیلی حرم برای ما تعطیلی زندگی مان بود، غمبارترین روزهایی که میشود پشت سر گذاشت. رابطه ما با حرم آنقدر عمیق بود که خودمان هم نمیدانستیم درها که بسته شد انگار از دریایی دور شدیم و تازه متوجه شدیم چه نعمتی را از دست دادهایم.
او میافزاید: از طفولیت همراه با خانواده، در جوانی به تنهایی و از زمانی که افتخار خادم الرضایی را پیدا کردیم بارها برای زیارت به حرم رفته بودم و حالا هم چند سالی است که صبح اول وقت میرفتم حرم و بعد از سلام دادن به آقا کار و زندگیام را شروع میکردم، اما در همین روزهایی که درها بسته بود، حال بسیار بدی داشتم و هیچ چیزی از کارهایم نمیفهمیدم. این خادم الرضا اظهار میکند: واقعا خدا را شاکرم که درهای حرم به روی ما دوباره باز شده و از خدا میخواهم دیگر هرگز چنین روزهایی را نبینیم. چرا که حرم برای ما مثل خانه پدر و مادرمان است، الهی که در این هر دو خانه به روی آدم همیشه باز باشد.
دستنوشته مادر برای امام رضا (ع): حسین شادمان خادم الرضاست، فراش کشیک پنجمی که مداح هم هست. آنطور که وحید متقیان یکی از دوستانش تعریف میکند، یکی از روزهایی که حسین آقا میخواهد به سمت حرم برود، مادرش کاغذی را به او میدهد. مادر یکی از مدیحههای قدیمیای را که همیشه برای امام رضا (ع) میخواندهاند روی کاغذ نوشته و از پسرش میخواهد از روی همان کاغذ برای مردم نوحه را بخواند. حسین آقا هم همان کار را میکند. شعر را از روی دستنوشته مادر که میخواند حس میکند حال و هوای خاصی دارد، دیگران هم همین را میگویند و از حال معنوی خاصی حرف میزنند که موقع خواندن نوحه برقرار بوده است. بعدتر همین شعر، همین دستنوشته مادر حسین آقا دست به دست میگردد و حسابی میان مداحان گل میکند. شعری قدیمی که خادمان موقع جارو کردن حرم و ذکر توسل زیر لب زمزمهاش میکردند، میشود یک شعر همیشگی برای خواندن از جایگاه امام رضا (ع).
اسم چهارده معصوم به حروف ابجد برای متوسل شدن و حاجت خواستن از ایشان آورده شده است.
حرم ,هم ,روز ,بسته ,درهای ,همین ,۷۰ روز ,و از ,روزهایی که ,برای ما ,حرم برای ,بود، غمبارترین روزهایی
درباره این سایت