محل تبلیغات شما


 

با خصوصیات اخلاقی شهید حمید حاج ملا حسین بیشتر آشنا شویم.

آشنایی با شهید بزرگوار حمید حاج ملا حسین

شهید حمید حاج ملا حسین فرزند علی در سال 1343 متولد شد.

هوس دیدن یک فیلم در سرم افتاده بود. به حمید و چند نفر از دوستان دیگر پیشنهاد دادم که با هم به سینما برویم. همه قبول کردند. میدان ولی عصر مثل همیشه شلوغ بود. چند دقیقه ای بیشتر تا شروع نوبت بعدی فیلم نمانده بود که به سینما رسیدیم. می خواستیم وارد سینما شویم که صحنه ای توجهمان را به خود جلب کرد. عده ای از جوانان ناباب در مقابل سینما ایستاده بودند و کارهای ناشایستی انجام می دادند. یکی از آنها به دختری که از مقابل سینما رد می شد، حرف زشتی زد. خونمان به جوش آمد. همگی با هم جلو رفتیم. یکی از بچه ها به آنها تذکر داد؛ اما هر چه بود در یک لحظه دیدم کار به درگیری کشید. در این میانه، یک لحظه به خود آمدم و دیدم حمید نیست.
تعجب کردم؛ آخر حمید اهل تنها گذاشتن دوستان نبود. به دور و برم خیره شدم تا شاید او را در گوشه ای بیابم. ناگهان چشمم به حمید و یکی از همین جوانان افتاد. در کوچه ای نزدیک سینما با هم مشغول بگو بخند بودند. راستش کمی عصبانی شدم. اصلاً توقع چنین کاری را از حمید نداشتم. می خواستم بروم در جمع دو نفری آنها که حمید با دوست جدیدش آمد. از دستش عصبانی بودم. بی آن که اجازة سخن گفتن به او بدهم به طعنه گفتم: آقا حمید! این رسم وفا نیست, هست؟
حمید خندید و گفت: مگر چه شده؟
کمی بیشتر عصبانی شدم. در حالی که تلاش می کردم، عصبانیتم را فرو برم، گفتم: ما در این جا درگیر شده ایم و تو یکی از اینها را برداشته ای و چند قدم آن طرف تر بگو بخند راه انداخته ای؟
حمید جلوتر آمد. دستش را روی شانه ام گذاشت. دیگر غائله خوابیده بود. گفت: من با این آقا صحبت کردم که این بار که جبهه رفتم، او را هم ببرم. عکسش را هم برای ثبت نام به من داده.
اولش باورم نمی شد که حمید توانسته باشد چنین جوانی را برای رفتن به جبهه راضی کند. فکر می کردم آن جوان برای این که از این مخمصه فرار کند، حرفی زده بود که دل حمید را خوش کرده باشد؛ اما چند وقت بعد زمان اعزام بود. حمید هم راهی بود. در میان اعزامی ها که نگاه می کردی آن جوان ناباب را می دیدی که سربند بسیجی بسته و عازم جبهه می باشد. فرمانده گروهان حبیب، حاج حمید بود؛ اما فرماندهی چیزی نبود که حمید را به خود مشغول کند. انگار نه انگار که بالأخره این مقام هم پزی برای خود دارد. وقتی به خانه می رفت و مادرش می پرسید در جبهه چه کار می کنی؟ در یک کلام و خیلی خلاصه می گفت: سقا هستم. وقت عملیات سر از پا نمی شناخت. هنوز هم نمی دانم وقتی که عملیات می شد، چگونه تا یک هفته پلک روی پلک نمی گذاشت.
دوباره عملیات دیگری در راه بود. بنا بود منطقة طلاییه، باز هم شاهد دلاوری رستم های شاهنامة جنگ باشد. مثل همیشه حمید فرمانده دسته بود. با یک یا علی همه به راه افتادیم. به یک باره نگاهم به دستان حمید افتاد. تعجب کردم.
حمید این قدرها هم حواس پرت نبود؛ آخر به جای این که اسلحه ای بر دوش او باشد، دستی پشت کمرش گذاشته بود و در دستی دیگر هم یک چوب دستی گرفته بود و قدم بر می داشت. جلو رفتم. حمید، نگاهی به من کرد و گفت: خبری شده؟ دوباره به دستها و شانه هایش نگاه کردم. خبری از اسلحه نبود. این عملیات اولین عملیاتی بود که به صورت تن به تن انجام می شد. عملیات تن به تن؛ بدون اسلحه؛ آن هم با دشمنی که سر تا پا مسلح است. گفتم: حاجی! فکر نمی کنی چیزی را فراموش کرده باشی؟ حاج حمید سر تا پای خود را نگاهی کرد و گفت: چیزی به خاطرم نمی رسد. تعجبم بیشتر شد و گفتم: حاج حمید! ناسلامتی بناست جنگمان تن به تن باشد؛ پس کو اسلحه ات؟ حاجی لبخندی زد و همان گونه که با صلابت قدم برمی داشت و به پیش می رفت، گفت: من در همة جنگها با همین چوب دستی شرکت می کنم. می خواستم حرفی بزنم که حاجی ادامه داد: من سعی می کنم اسلحه ام را از دشمن بگیرم. چیزی نگفتم. البته چیزی نداشتم که بگویم. مگر در مقابل این همه اقتدار و صلابت حرفی هم برای گفتن مانده بود؟
عملیات تمام شد. وقتی برگشتیم. دوباره نگاهم به دستان حاج حمید افتاد. به جای چوب دستی، اسلحه ای روی شانه اش برق می زد. زیر لب خندیدم و بر جسارتش آفرین گفتم.
چند سالی بود که داغ برادر شهید را بر دل داشت و بیش از آن، داغ تنهایی و آرزوی شهادت. چند روزی به چهارمین سالگرد شهادت برادر شهیدش حبیب مانده بود که ترکش خمپاره او را به حبیب رساند.

شهید حمید حاج ملا حسین در 1366/11/1 در عملیات بیت المقدس 2 به شهادت رسید و مزار این شهید بزرگوار در گار شهدا درقاضی است .

شادی روح شهید حمید حاج ملا حسین صلوات .

اسم چهارده معصوم به حروف ابجد برای متوسل شدن و حاجت خواستن از ایشان آورده شده است.

تنها مركب راهوار!

خداوند چند چیز به او می دهد!

حمید ,هم ,حاج ,ای ,یک ,شهید ,حاج ملا ,بود که ,ملا حسین ,حمید حاج ,یکی از

مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

decamenne به موزیک Denise's receptions enseverkni retnilingvi حامی عمران ecrodgeda وبلاگ آژانس مسافرتی مهر پرواز |مجری مستقیم تور خارجی و داخلی، رزرو آنلاین بلیط هواپیما، خدمات اخذ ویزا و پیکاپ پاسپورت دانلود موزیک liberktiltai